سالهای التهابشان را ندیده ایم واز صداقت ویکرنگی شان فقط چیزهاشنیده ایم
آیا نمی شود هنوز هم به آنان تکیه کرد؟!
باید گفت:
دستی که ورق می زند این خاطره هارا
باید بنویسد غم جان کندن مارا
ماندیم وشما بال گشودیداز این شهر
رفتید به جایی که ببینید خدارا
گفتید به سرمنزل مقصود رسیدیم
دیگر پس ازآن روز ندیدیم شمارا
تقدیر همان بود که بمانیم وبمیریم
آلوده کنیم از نفس خویش فضارا
انصاف همین نیست که از آن همه خوبی
برکوچه بگیریم فقط نام شما را
یـــاد کـــــوچــــه مـــدیــنــه ** ** مــیــزنــه آتـیــش به سـینه **
** مــونــده رو صـورت مــادر ** ** جــای انـگــشــتـای کــیــنـه **
** بـه خـــدا قــســم کــه مــزد ** ** گــفـتـن عـــلـــی(ع) هـمـیـنه **
** دشــمــنـا بـا هــم نـشـسـتن ** ** تــو کــوچــه راه مـا بـستن **
** حــرمــت نـمــک گــرفـتــن ** ** از دیـــوار کـمـک گـرفـتـن **
** دست به دست هـم که دادن ** ** نـه فــقــط فـــدک گــرفـتــن **
نخل هاى سوخته چرا حکایتى نمى کنید؟
اى غریب مانده ها چرا روایتى نمى کنید؟
«نى» که طاقت ترانه هاى زخمى مرا نداشت
بغض هاى در گلو چرا شکایتى نمى کنید؟
فتح خرمشهر فتح خاک نیست، فتح ارزشهای اسلامی است.
خرمشهر شهر لاله های خونین است.
خرمشهر را خدا آزاد کرد...